گفتوگو با جواد ستودهنیا، فیلمنامهنویس، درباره فعالیتهای اخیرش
«اگر
میخواهی موفق باشی برو تهران. اینجا نمون.» انگار این توصیه را جواد
ستودهنیا آویزه گوش کرده است و هر چند به قول خودش دلش هنوز هم حال و هوای
سیرجان را دارد اما او تهران را برای زندگی انتخاب کرده تا بتواند حرفهی
فیلمنامهنویسی را به صورت جدی و در مقام یک شغل دنبال کند. به تازگی فیلم
سینمایی «پس کوچههای شمرون» به کارگردانی کامران قدکچیان با فیلمنامه
جواد ستودهنیا ساخته شده است. همین اتفاق موجب شد تا با او درباره
فعالیتهای این روزهایش به گفتوگو بنشینیم.
اولين فيلمنامه سينماييتان بالاخره ساخته شد و همين روزها اکران میشود. بهتر است از همین جا آغاز کنیم.
اسم اين فيلم «پس كوچههاي شمرون» است. كامران قدكچيان كارگردانياش را بهعهده داشته و اكبر عبدي و محمدرضا شريفينيا و شاهرخ استخري و حديث چهرهپرداز و... در آن بازی کردهاند.
و البته خود شما...
بله خودم هم نقش كوتاهي بازي كردم.
قبلا هم تجربه بازیگری داشتهاید؟
تجربه من در بازيگري بيشتر در تئاتر و به چندين سال قبل در سیرجان باز میگردد. اما چون كاراكتر به شخصيت خودم نزديك بود و حتي اسم دخترش را هم مانند دختر خودم «نوشيكا» گذاشته بودم. کارگردان پیشنهاد کرد خودم این نقش را بازی کنم.
داستان فیلم در چه حال و هوایی میگذرد؟
زوج جواني كه ازدواجي همراه با مخالفت شديد خانواده داشتهاند، بعد از سه سال كارشان به طلاق كشيده ميشود! ولي وقتي كه براي آخرين مرحله جدايي به دفترخانه ميروند متوجه ميشوند شاهدهایشان نیامدهاند و بايد دنبال شاهد دیگری بگردند. اين كار به ظاهر ساده روز پرحادثه و دردسري براي آنها به وجود میآورد.
همكاري با بازيگراني چون اكبر عبدي و شريفي نيا چهطور بود؟
خيلي خوب و دلگرم كننده بود. آقای عبدی سر فيلمبرداري خيلي به من لطف داشت. بازيگري مثل اكبر عبدي بعد از اينكه پلاني را بازي ميكرد از من ميپرسيد؛« راضي بوديد؟ اگر در نحوه اجرا راهنمايي دارید بگویید.» شريفينيا هم خيلي روي كار تعصب داشت. حتي با كارگردان و تهيهكننده جر و بحث ميكرد كه چرا بازيگران بزرگتري را به خدمت نگرفتند و خيلي مواظب بود كه زير و بم نقش به خوبي دربياید.
تهيه كننده و كارگردان چطور؟ آنها ديدگاهشان به فيلمنامه چطور بود؟
آقاي فرحبخش (تهیه کننده) هم وسواس خودش را دارد. بيشتر حول و حوش تماشاگر و احساس او دور ميزند. فيلمنامه را به پيمان معادي هم داده بود. با اينكه معادي تقريباً تمام وقت مشغول تدوين و آماده كردن فیلم «برف روي كاجها» براي جشنواره فجر بود؛ با اين حال وقت گذاشت و همفكري مفيدي با هم داشتيم... آقاي قدكچيان هم يكي از با اخلاقترين و مهربانترين آدمهايي است كه من در سينما ديدم.
به گذشته برگرديم، در مسیر نوشتن برای سینما فراز و نشيب زيادي را تجربه كردهاید. چه عواملی موجب شد به این کار روی بیاورید؟
در خانواده ما بهخصوص خانواده پدريام داستانگويي ريشهدار است. پدربزرگم حرفهاي جالبي ميزده كه هنوز هم در جمع فاميل نَقل ميشود. از نظر خانواده مادري هم دايي ام آدم كتاب خوان و مطلعي هستند. جزو اولين شعرهايي كه ياد گرفتم اين بيت بود كه پدرم مرتب زمزمه ميكرد: فرزند هنر باش نه فرزند پدر / فرزند هنر زنده كند نام پدر
فكر ميكنم من بيشتر براي هنر فرزندي كردم تا براي پدر و خانوادهام. بهخصوص اين ده دوازده سال گذشته كه كمتر پيششان بودهام و اين تنها افسوس زندگي من است.
اولين نمودهاي اين علاقه و استعداد كجا بود؟
فكر ميكنم كلاس چهارم دبستان. آقاي قرائی معلممان سركلاس داستان تعريف ميكرد و ما را هم ترغيب به داستاننويسي ميكرد. اولين داستان و نمايشنامهام را در همان سالها نوشتم... بعدها پانزده ساله بودم كه داستان «يلدايي ديگر» را نوشتم که روزنامه ابرار آن را منتشر کرد و بعدتر هم در كانون هنر آن زمان كه نمي دانم هنوز هست يا نه حرفهايتر به داستان نويسي پرداختم.
چه شد كه به فيلمنامه نويسي روي آورديد؟
احساس كردم حرفي كه ميخواهم بزنم به قالب به روزتري نیازمند است. سينما هنر روز بود. انتخاب سينما باعث شد همه چيز را از نو شروع كنم و حداقل ده سال از زندگيام صرف یادگیری و تمرين فيلمنامهنويسي شد. روابط حرفهاي هم برای موفقيت در اين رشته نقش ويژهاي دارد. اين هم مهارتي بود كه آموختن آن سالها زمان برد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال نگارش پروژهي سينماييای هستم در مورد وقايع سالهای اخیر سيستان و بلوچستان. که گريبانگير مردم اين منطقه از كشورمان شد و زمينهاي فراهم آورد که گروهكهاي تندرويي مثل گروه عبدالمالك ريگي ظهور كنند. در اين فيلمنامه به حضور سردار شوشتري پرداخته مي شود كه در نهايت در عملياتی انتحاري به همراه سردار علويان و حدود چهل نفر ديگر شهيد شدند. جالب است براي تحقيق که به سيستان و بلوچستان رفته بودم مردم منطقه از تيپي كه از سپاه سيرجان اعزام شده بود و خود سردار علويان خاطرات خوبي داشتند.
در حوزه تلويزيون چهطور؟
چند تله فيلم نوشتم. كه مهمترینش سه گانهاي براي سيما فيلم بوده در مورد ورزش. يكيشان با نام «برنده» كه در مورد مافياي فوتبال است. يكي ديگر هم «آيناز» نام دارد و تابستان امسال در تركمن صحرا كليد ميخورد. يك تله فيلم هم با نام «باغ خندان» براي مركز كرمان نوشتم كه به مشكلات پسته كاران استان میپردازد. آقاي سهيل شريف در زمينه كشاورزي و آقاي محمدعلي اعتمادي هم در جنبههاي حقوقي كار به ما كمك كردند كه همينجا از آنها تشكر ميكنم.
اكران فيلم پس كوچهها به شكل خواهد بود؟
تهیهکننده و پخش کننده برنامه مفصلي براي اكران فيلم در نظر دارند. سينماهاي تهران به سرگروهي سينما قدس فيلم را نمایش میدهند و در اكثر شهرستانها بهخصوص مراكز استانها اكران گستردهاي خواهد داشت.
اولين فيلمنامه سينماييتان بالاخره ساخته شد و همين روزها اکران میشود. بهتر است از همین جا آغاز کنیم.
اسم اين فيلم «پس كوچههاي شمرون» است. كامران قدكچيان كارگردانياش را بهعهده داشته و اكبر عبدي و محمدرضا شريفينيا و شاهرخ استخري و حديث چهرهپرداز و... در آن بازی کردهاند.
و البته خود شما...
بله خودم هم نقش كوتاهي بازي كردم.
قبلا هم تجربه بازیگری داشتهاید؟
تجربه من در بازيگري بيشتر در تئاتر و به چندين سال قبل در سیرجان باز میگردد. اما چون كاراكتر به شخصيت خودم نزديك بود و حتي اسم دخترش را هم مانند دختر خودم «نوشيكا» گذاشته بودم. کارگردان پیشنهاد کرد خودم این نقش را بازی کنم.
داستان فیلم در چه حال و هوایی میگذرد؟
زوج جواني كه ازدواجي همراه با مخالفت شديد خانواده داشتهاند، بعد از سه سال كارشان به طلاق كشيده ميشود! ولي وقتي كه براي آخرين مرحله جدايي به دفترخانه ميروند متوجه ميشوند شاهدهایشان نیامدهاند و بايد دنبال شاهد دیگری بگردند. اين كار به ظاهر ساده روز پرحادثه و دردسري براي آنها به وجود میآورد.
همكاري با بازيگراني چون اكبر عبدي و شريفي نيا چهطور بود؟
خيلي خوب و دلگرم كننده بود. آقای عبدی سر فيلمبرداري خيلي به من لطف داشت. بازيگري مثل اكبر عبدي بعد از اينكه پلاني را بازي ميكرد از من ميپرسيد؛« راضي بوديد؟ اگر در نحوه اجرا راهنمايي دارید بگویید.» شريفينيا هم خيلي روي كار تعصب داشت. حتي با كارگردان و تهيهكننده جر و بحث ميكرد كه چرا بازيگران بزرگتري را به خدمت نگرفتند و خيلي مواظب بود كه زير و بم نقش به خوبي دربياید.
تهيه كننده و كارگردان چطور؟ آنها ديدگاهشان به فيلمنامه چطور بود؟
آقاي فرحبخش (تهیه کننده) هم وسواس خودش را دارد. بيشتر حول و حوش تماشاگر و احساس او دور ميزند. فيلمنامه را به پيمان معادي هم داده بود. با اينكه معادي تقريباً تمام وقت مشغول تدوين و آماده كردن فیلم «برف روي كاجها» براي جشنواره فجر بود؛ با اين حال وقت گذاشت و همفكري مفيدي با هم داشتيم... آقاي قدكچيان هم يكي از با اخلاقترين و مهربانترين آدمهايي است كه من در سينما ديدم.
به گذشته برگرديم، در مسیر نوشتن برای سینما فراز و نشيب زيادي را تجربه كردهاید. چه عواملی موجب شد به این کار روی بیاورید؟
در خانواده ما بهخصوص خانواده پدريام داستانگويي ريشهدار است. پدربزرگم حرفهاي جالبي ميزده كه هنوز هم در جمع فاميل نَقل ميشود. از نظر خانواده مادري هم دايي ام آدم كتاب خوان و مطلعي هستند. جزو اولين شعرهايي كه ياد گرفتم اين بيت بود كه پدرم مرتب زمزمه ميكرد: فرزند هنر باش نه فرزند پدر / فرزند هنر زنده كند نام پدر
فكر ميكنم من بيشتر براي هنر فرزندي كردم تا براي پدر و خانوادهام. بهخصوص اين ده دوازده سال گذشته كه كمتر پيششان بودهام و اين تنها افسوس زندگي من است.
اولين نمودهاي اين علاقه و استعداد كجا بود؟
فكر ميكنم كلاس چهارم دبستان. آقاي قرائی معلممان سركلاس داستان تعريف ميكرد و ما را هم ترغيب به داستاننويسي ميكرد. اولين داستان و نمايشنامهام را در همان سالها نوشتم... بعدها پانزده ساله بودم كه داستان «يلدايي ديگر» را نوشتم که روزنامه ابرار آن را منتشر کرد و بعدتر هم در كانون هنر آن زمان كه نمي دانم هنوز هست يا نه حرفهايتر به داستان نويسي پرداختم.
چه شد كه به فيلمنامه نويسي روي آورديد؟
احساس كردم حرفي كه ميخواهم بزنم به قالب به روزتري نیازمند است. سينما هنر روز بود. انتخاب سينما باعث شد همه چيز را از نو شروع كنم و حداقل ده سال از زندگيام صرف یادگیری و تمرين فيلمنامهنويسي شد. روابط حرفهاي هم برای موفقيت در اين رشته نقش ويژهاي دارد. اين هم مهارتي بود كه آموختن آن سالها زمان برد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال نگارش پروژهي سينماييای هستم در مورد وقايع سالهای اخیر سيستان و بلوچستان. که گريبانگير مردم اين منطقه از كشورمان شد و زمينهاي فراهم آورد که گروهكهاي تندرويي مثل گروه عبدالمالك ريگي ظهور كنند. در اين فيلمنامه به حضور سردار شوشتري پرداخته مي شود كه در نهايت در عملياتی انتحاري به همراه سردار علويان و حدود چهل نفر ديگر شهيد شدند. جالب است براي تحقيق که به سيستان و بلوچستان رفته بودم مردم منطقه از تيپي كه از سپاه سيرجان اعزام شده بود و خود سردار علويان خاطرات خوبي داشتند.
در حوزه تلويزيون چهطور؟
چند تله فيلم نوشتم. كه مهمترینش سه گانهاي براي سيما فيلم بوده در مورد ورزش. يكيشان با نام «برنده» كه در مورد مافياي فوتبال است. يكي ديگر هم «آيناز» نام دارد و تابستان امسال در تركمن صحرا كليد ميخورد. يك تله فيلم هم با نام «باغ خندان» براي مركز كرمان نوشتم كه به مشكلات پسته كاران استان میپردازد. آقاي سهيل شريف در زمينه كشاورزي و آقاي محمدعلي اعتمادي هم در جنبههاي حقوقي كار به ما كمك كردند كه همينجا از آنها تشكر ميكنم.
اكران فيلم پس كوچهها به شكل خواهد بود؟
تهیهکننده و پخش کننده برنامه مفصلي براي اكران فيلم در نظر دارند. سينماهاي تهران به سرگروهي سينما قدس فيلم را نمایش میدهند و در اكثر شهرستانها بهخصوص مراكز استانها اكران گستردهاي خواهد داشت.
منبع نشریه پاسارگاد
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۱ ساعت 16:55 توسط محمد
|
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوستان عزیز. این وبلاگ جهت اطلاع از آخرین اخبار واطلاعات